( 2767)تو چرا بیدار کردی مر مرا |
|
دشمن بیداریای تو ای دغا |
( 2768)همچو خشخاشی همه خوابآوری |
|
همچو خمری عقل و دانش را بری |
( 2769)چارمیخت کردهام هین راست گو |
|
راست را دانم تو حیلتها مجو |
( 2770)من ز هر کس آن طمع دارم که او |
|
صاحب آن باشد اندر طبع و خو |
( 2771)من ز سرکه مینجویم شکّری |
|
مر مخنث را نگیرم لشکری |
( 2772)همچو گبران من نجویم از بتی |
|
کو بود حق یا خود از حق آیتی |
( 2773)من ز سرگین مینجویم بوی مشک |
|
من در آب جو نجویم خشت خشک |
( 2774)من ز شیطان این نجویم کوست غیر |
|
کو مرا بیدار گرداند به خیر |
( 2775)گفت بسیار آن بلیس از مکر و غدر |
|
میر ازو نشنید کرد استیز و صبر |
دَغا: ناراست، دغل.
خَشخاش: پوست آن را چون دم کنند و بنوشند خواب آورد، بهطورکلی یعنی افیون و مخدر.
چار میخ کردن: دو دست و دو پاى کسى را از چهار سو به میخ بستن چنان که نتواند حرکت کند. کنایه از درمانده ساختن. (با دلیلهاى استوار از هر جهت راه را بر تو بستهام).
گبر: به معنى مطلق کافر، بت پرست.
در آب جو خشت خشک جستن: یعنی کار بیثمر کردن یا دست به کاری زدن که از پیش میدانم نتیجهای ندارد.در پى یافتن ناممکن بودن، کار بىهوده پیش گرفتن.
غیر: بیگانه، دشمن، ضد دین.
استیز: لجاجت.
( 2767) تو چرا مرا بیدار کردى تو که دشمن بیدارى هستى. ( 2768) تو چون خشخاش همیشه خواب ایجاد مىکنى و چون شراب عقل و دانش را معدوم مىسازى. ( 2769) اکنون تو را چهار میخ کردهام راست بگو من خود راستى را مىدانم حقیقت بگو. ( 2771) من از سرکه شیرینى نمىجویم و مخنث را بسربازى نمىپذیرم. ( 2772) مثل بت پرستان از بت منتظر نیستم که او حق بوده یا نشانهاى از حق باشد. ( 2773) من از سرگین بوى مشک نخواهم و در آب جوى خشت خشک نجویم. ( 2774) من از شیطان که بیگانه است انتظار ندارم که به نیت خیرى مرا بیدار کرده باشد.( 2765) ابلیس باز سخنان مکر آمیز زیادى گفت ولى معاویه نپذیرفت و رد کرد .
معاویه به شیطان می گوید: من راه را بر تو بستهام، پس آگاه باش و حرف راست بزن, زیرا من حقیقت را میشناسم. من از هرکس چیزی را توقع دارم که آن را داشته باشد و خوی و سرشتش آن را اقتضا کند؛ مثلاً من هرگز از سرکهْ ترش، خاصیت شکر شیرین طلب نمیکنم و انسان سست عنصر و نامرد را به کار سپاهیگری نمیگمارم. من مانند بتپرستان نیستم که بت را به عنوان خدا برگیرم و یا آن را مظهر و نشانهْ خدا فرض کنم. همینطور من در فضلهْ ستوران بوی مشک را طلب نمیکنم. من از شیطان این توقع را ندارم که مرا برای یک امر خیر بیدار کند، چراکه تو می خواهى بندگان پیوسته در خواب غفلت باشند و از عبادت باز مانند، سرشت تو گمراه کردن است. پس بیدار کردن من براى نماز سببى دیگر دارد.
ابلیس سخنان فریبندهْ بسیاری گفت، ولی معاویه باز اصرار و مقاومت کرد و تحمل و آرامش خود را از دست نداد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |